سلام بر دختران ستاره بر دوش هزارستان
اسدالله جعفري اسدالله جعفري

دربهاران سير گلگشت وصحرا خوش است .

در بهار است كه صحرا جوان مي شود ودامن، پر چين بر تن ،مي كند وگيسو مي افشانند ورخسار در چشمه زعفرا ن مي شويد.

بهار فصل رويش گل است ومستي بلبل .

بهار هنگامه جوشش چشمه ساران است وشكوه كوه ساران.

 در بهار است كه عشق در جان وجهان جوانه مي زند وشيداي شكوفه مي بندد ودلدادگي ثمر مي دهد.

اما بهار امسال باميان باستان، بهاري ديگر بود وگل هاي رسته در دشت ودمن  باميان ،تراوت وبوي ديگر داشت.

بهار باميان باستان امسال بهار رويش گل هاي از جنس ديگر بود ورنگ وبوي ديگر دارد.

گل هاي بهار باميان ،ديگر تنها لاله ولادن نيست كه بر طرف جوي باران رويدو عمرش از طلوع تا غروب خورشيد باشد.

گل هاي باميان، ديگر تنها شقايق وبنفشه نيست كه بين  تپه ودر يا، پل بندد.

گل هاي باميان ديگر تنها ريحان وسوسن نيست كه بر گردي چشمه وچمن خرامند.

آري !باميان باستان ،گل هاي از جنس ديگر در دامان خويش پرورانده است كه هم گل باغ هستند وهم باغبان اند.

هم تن در چشمه مي شويد وهم از چشمه پاس مي دارند.

نه تنها بين تپه ودر يا، پل مي بندد،بلكه، از عصمت در يا حريم داري مي كنند.

سخن از گل هاي خودروي صحرا وكوه پايه ها نيست ،بلكه سخن از گل هاي باغ حيات است وشقايق هاي مدنيت وبنفشه وسوسن قلم وقانون .

سخن ازآن گل هاي است كه در بهار دانايي وفصل شايستگي، شكوفه صداقت ولياقت بار داده اند.

سخن از گلهاي بانام هاي ديگر وبرگ وبار ديگراست:

گل بنام «ناهيد» است كه سر بر آسمان دانايي سايده اند وتصديق شايستگي برگرفته است.

گل بنام «فاطمه » است كه فطرت ديگر خواهي خويش را در سايه تعليم ،بارور ساخته است تا از فطرت هم نوعان خويش پاسداري كند.

 گل بنام«كبري» است كه در كوير جهالت ،قامت آراسته و زلف در زلف خور شيد بسته و اعتماد به خويش تن خويش را به ارمغان آورده است تا دختران سيه چشم وبنفشه مژگان هزارستان را، تا خانه خورشيد برد.

گل بنام«زينب»و«حكيمه» است كه روحش را با حكمت، زيور بسته است تا «زيور »و«حكيمه»هاي آب وآبادي نظم ونظام آموزد.

گل بنام«سكينه » است كه كمر بسته است تا سكون ورخوت  حاكم بر سر نوشت جامعه را بدل به شور وشعور كند.

گل بنام«ليلي»است كه ليل ونهار بسياري خورد وخواب را بر خود حرام ساخت تا قدرت آن يابد كه  در سايه قانون  ليلة الجور را بدل به ليلة القدر كند تا (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (٣)سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (٥)ثمر بخشد. 

بله سخن از رويش وپرورش استعداد هاي خداداد  دختران دريادل وخورشيد آئين هزارستان است.

از آنان كه روز گاري نه چندان دور ،تن پوش ژنده بر تن داشتند وكنج خانه مي خزيد ودر پس تو هاي مغاره ها روز مي گزراند وروزي مي طلبيد.

اما ، اكنون ستاره دانايي بر شانه دارند ودري به خانه خورشي گشوده ورايت ظفر بر تارك تاريخ مي افرازند.

واين باراين  باميان است كه از غيرت دختران خويش (كه آيينه داران كربلا است،) بر خود مي بالد.

اگر روزي باميان باستان ،مهد شيران ودليران،بود،از امروز ببعد خيزشگاه غزالان سياه چشم تكتاز كوه پايه هاي دانايي وشايستگي است.

باميان باستان  سرزمين(شاه مامه) هاي تاريخ ساز وتمدن آفرين از اولين استان هاي افغانستان ،اين سر زمين افسانه وحماسه ،است كه داراي پليس زن شده است ويازده خورشيد اين استان باستاني ،تصديق لياقت ومدريت ومدنيت را دريافت كرده اند.

 

سايت« نما »يكشنبه 11/41387 چنين گزارش داده است:

ناهید، اولین پولیس زن بامیان است که حدود چهارسال پیش به قوماندانی امنیه ولایت بامیان پیوست. وی با قبول مشکلات زیاد فرهنگی و اجتماعی، توانست بیش از چهار سال را در قوماندانی امنیه بامیان، صادقانه ایفای وظیفه کند.

ناهید درجواب به این پرسش که از این که اولین پولیس زن بامیان است، چه احساسی دارد؟ می گوید: جای بسی خوشحالی است که من سرآغاز راهی بوده ام که به شکوفایی استعدادهای تعداد زیادی از دختران افغانستان منجرشده است. وی همواره مشوق دیگر دختران و زنان به حضور در صفوف پولیس بوده است.

 

ناهید می گوید: از زمان طفولیت، همواره آرزو داشتم که با دشمنان میهنم مبارزه کنم. زمانی فکر می کردم که این فقط یک رؤیای محال است، اما امروز این رؤیا به حقیقت تبدیل شده است و من از این بابت، بسیار خوشحالم.

 

ناهید می گوید: پیام من به تمام زنان و دختران هموطنم این است که اگر ما خودباوری داشته باشیم و از استعدادهای خداداده مان کمال استفاده را بکنیم، قادر  خواهیم بود که به آرزوهایمان جامه عمل بپوشانیم و دوشادوش مردان، در آبادنی وطن عزیزمان سهم بگیریم. به صفوف پولیس بپیوندید و دین ایمانی و وجدانی تان را ادا نمایید.

فاطمه، یکی ازفارغین این دوره آموزشی است. وی ازولسوالی یکاولنگ آمده و فامیلش در یکاولنگ زندگی می کند. وی از اینکه توانسته است این دوره آموزشی را موفقانه و با نمرات عالی به اتمام برساند، خوشحال است و امیدوار است که بتواند دوره های بعدی آموزش را نیز موفقانه به اتمام برساند.

وی می گوید: در ابتدا ما به مشکلات ناشی از باورهای اجتماعی و فرهنگی مردم رو برو بودیم که تحمل آن فقط در سایه اعتقاد به خدمت به وطن، ممکن بود. اما کم کم، با بلند رفتن سطح سواد عمومی، از میزان این حساسیت ها کاسته شد. به گونه ای که امروز تعداد کثیری از مردم برای تشویق ما آمده اند.

کبری، دیگر متعلم این دوره است که توانسته است مدال افتخار فراغت را کسب نماید. کبری می گوید: حالا دیگر من احساس منفعل بودن نمی کنم و از این بابت خوشحالم و افتخارمی کنم که می توانم پا به پای برادران خود در تأمین امنیت کشور خود سهم بگیرم.

آري باميان باستان،(مهد افسانه وتنديس وفرهنگ وهنر وزادگاه اسطوره ها)از اين كه چنين دختران شايسته ي را در دامان خود پرورانده است بايد بر خود ببالد واز غرور سر بر آسمان سايد .

در اين جا ، از بزرگ زن هزاره ومدير با تدبير ،دكتر حبيبه سرابي والي محترم باميان  بايد تشكر كرد وتدبير ومديريت او را قدر نهادو به او آفرين گفت.

اگر حبيبه سرابي با درايت ومديريت خود، در برابر جهالت ها وتنگ نظري ها وباور ها ي كهنه وقرون وُستايي نمي استاد، امروز اين استعداد ها بارور نمي شد وباميان باستان از اين افتخار بي نصيب مي ماند.

نياز به گفتن ندارد كه هيچ انساني فرشته پاك ومصون از خطا ولغزش نيست ودكتر حيبيه سرابي هم ازاين قاعده مستثناء نيست وممكن است( وحتما چنين است)،اما بر هيچ فردي افغاني سزاوار نيست، زنِ به اين بزرگي وشايستگي را بخاطر يك ويا دو  مورد كوتاهي در مديريت مورد هجمه وجفا قرار دهد وخدمات شايسته وبزرگ او را ناديده بگيرد.

من به بعنوان يك شهر وند افغاني وباشنده يكاولنگ از عالم مهاجرت به اين بزرگ زن هزاره ودختران ستاره بر دوش باميان باستان ،اين موفقيت بياد ماندگي وتاريخي را تبريك گفته ومي گويم:

 سلام بر دختران ستاره بر دوش هزارستان


June 29th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي